بسم الله الرحمن الرحیم
ج- عادی و عادت از نگاه ارزشی:
به طور کلی عادات به دو دستهی عادات مثبت و منفی یا عادات خوب و بد تقسیم میشوند. (خوب و بد را نظامهای ارزشی تعیین میکنند)
به دست آوردن عادات خوب ارزش به حساب میاید و نسبت به آن در نظام ارزشی دینی ترغیب شده است که نمونه هایی را با هم میبینیم:
«عادت کردن»
1- «عَوِّد نفسَك حُسنَ النيّة و جميلَ المقصد تدرك في مباغيك النجاح» (غررالحكم، ص 92، ح 1602)
سعی کن به حسن نیت و انتخاب اهداف نیکو خو کنی، تا در اهداف و آرزوهایت کامروا شوی.
2- «عَوِّد نفسَك عدمَ الاستهتار بالذكر و الاستغفار فإنّه يَمحو عنك الحَوبَة و يعظم لك المثوبة» (غررالحكم، ص 188، ح 3624)
خودت را عادت بده که نسبت به یاد خدا و طلب بخشش از او بیمبالات نباشی، که اگر چنین شد گناهانت بخشیده شده و پاداشت دو چندان خواهد شد.
3- «عَوِّد نفسَك فعلَ المكارم و تحمُّل أعباء المغارم تشرف نفسك و تعمر آخرتك و يكثر حامدوك» (غررالحكم، ص 231، ح 4618)
سعی کن به انجام کارهای با ارزش و تحمل سختی ها خو کنی، تا بزرگ مرتبه گردی و آخرتت آباد شود و ستایندگانت فزون گردند.
4- «عَوِّد نفسَك الجميلَ فإنّه يجمل عنك الأحدوثَة و يجزل لك المثوبَة» (غررالحكم، ص 240، ح 4852)
سعی کن به کارهای زیبا عادت کنی، که اگر چنین کنی تو را به زیبایی یاد میکنند و پاداش گرانی به تو خواهد رسید.
5- «عَوِّد نفسَك السماحَ و تجنُّبَ الإلحاح يلزمك الصلاح» (غررالحكم، ص 445، ح 10184)
خودت را عادت بده به آسان گرفتن در امور و دوری از سختگیری، تا کارهایت بسامان شود.
6- «عَوِّد نفسَك التصبُّرَ علَى المكروه و نِعم الخُلُقُ التصبُّرُ في الحقّ» (نهجالبلاغة، ص 391)
خودت را عادت بده تا بر آنچه ناخوشایند توست صبر پیشه کنی و چه زیبا سیرتی است صبر کردن در راه حق.
همچنین در زیارت جامعه میخوانیم: «عادتکم الإحسان» یعنی عادت و خوی شما ائمه این است که به موالیان خود احسان کنید.
«عادی شدن»
اما عادی شدن، در حوزهی دین یک بحران است.
قرآن میخوانیم، نماز میخوانیم اما بدون توجه به هدف و بدون اینکه ببینیم آیا فایدهی این کارها را احساس میکنیم یا نه!
ولی اگر برایمان عادی نشده باشد، یعنی به دنبال هدفی باشیم، اون وقت بعد از خوندن یه صفحه از قرآن، دنبال یک یافتهای در خودمون میگردیم.
عن أَبي عبد اللَه علیهالسلام أَنَّه قال: «مَن اسْتوَى يَوماهُ فهو مَغْبونٌ و مَن كان آخِرُ يوميه خيرَهما فهو مغبوطٌ و من كان آخِرُ يومَيه شَرَّهما فهو ملعونٌ و مَن لم يَرَ الزيادةَ في نفسه فهو إلى النقصان و مَن كان إلى النقصان فالمَوتُ خيرٌ له مِن الحياةِ» (وسائلالشيعة، ج 16، ص 94، ح 21073)
– هر کس که دو روزش بمانند هم باشد زندگی را باخته است؛
– و کسی که روز دومش بهتر باشد دیگران به حال اون حسرت میخورند؛
– و کسی که روز دومش بدتر باشد ملعون است؛
– و کسی که در خودش احساس رشد نکند در حال از دست دادن سرمایهی هستی خود است و کسی که چنین باشد مرگ برایش بهتر از زندگی است.
قسمت انتهای روایت خیلی جالبه که میفرماید: کسی که فهمید دچار روزمرهگی شده و در حال رشد و ارتقاء نیست، برود بمیرد بهتر است! (بره بمیره بهتره!)
بهشت
یکشنبه, ۵, دی, ۱۳۸۹ at ۱:۲۹ ب.ظ
عالي بود