RSS
 

بایگانی ‘فرهنگی – اخلاقی’ دسته ها

عید غدیر مبارک

۱۰ آبان

تبریک «عید غدیر»

این دو طرح، عرض ارادتی است به ساحت وصی حضرت رسول، امام انس و جان، قائد الغر المحجلین، امیرالمومنین،

علی بن ابیطالب علیهما السلام

هرگونه انتشار، کپی و تکثیر  طرحهای فوق کاملا مجاز و توصیه می شود!

 
 

۳۱- تفریح یا ترویح؟

۲۰ دی

بسم الله الرحمن الرحیم

مؤمن تفریح ندارد! ترویح دارد!

این جمله را یکی از بزرگان می‌فرمود.

می‌فرمود که نگویید: «برویم برای تفریح»؛ بلکه بگویید: «می‌رویم برای ترویح».

خوب فرق اینها در کجاست؟

تفریح از ریشه «فرح» گرفته شده است و «فرح» خوشحالی است. اما نوعی از خوشحالی که از حد اعتدال خارج شود. بنابراین گفته می‌شود که «فرح» خوشحالی همراه غفلت از یاد خداست؛[1] و لذا خداوند در قرآن می‌فرماید: «إنّ الله لایُحِبّ الفَرِحین» یعنی خداوند کسانی که به شادی خود غَرّه می‌شوند را دوست ندارد.

اما کلمه‌ی «ترویح» از «روح» گرفته شده است. و به معنی «خستگی در کردن» است.

در زبان عامیانه هم این دو معنا رو به کار می‌برند:

– (تفریح=) بریم حال کنیم، بریم حالی به حولی، بریم عشق و حال …

– (ترویح=) بریم آب و هوایی عوض کنیم، …

پس تا به یک بهانه‌ای تعطیلی پیش اومد نگیم: بزن بریم عشق و حال، صفا سیتی، و …؛ چون یک لحظه غفلت از یاد خدا، انسان را به وادی ضلالت می‌اندازد.

بله، خستگی در کردن و در دشت و دمن سیر و سیاحت کردنی که انسان را از خدا دور نکند برای رشد انسان ضروری هم هست.

پ ن 1: البته فرح به معنی خوشحالی ساده هم به کار می‌رود (= سرور) اما چون برای حالت غفلت هم استعمال می‌شود، باید انسان به مفاد آن توجه داشته باشد که مبادا به دنبال کاری باشد که غفلت از یاد خدا را نتیجه بدهد.

 
۱ دیدگاه

نوشته شده در دسته فرهنگی - اخلاقی

 

۳۰- نیمه‌ی پر لیوان ۲

۱۵ دی

بسم الله الرحمن الرحیم

مأیوس شدن به خاطر شکست‌ها و غرّه شدن به پیروزی‌ها، هر دو باعث سقوط انسان می‌شود.

این معنا به زیبایی در قرآن بیان شده است:

«لِكَيلا تَأْسَوا عَلى‏ ما فاتَكُم و لا تَفرَحوا بِما آتاكُم» (سوره 57: الحدید، آیه: 23)

بر آنچه از دست شما رفته است اندوهگین نشوید و به سبب آنچه به شما داده شده است شادمانی و تکبّر نکنید.

اما چرا چنین است؟

چون تمام زندگی و علم و قدرت انسان از جانب خداست و اگر انسان به این مطلب توجه نداشته باشد در یکی از دو مشکل «یأس» یا «غرور» گرفتار می‌شود.

خواندن ادامه این مطلب »

 
بدون دیدگاه

نوشته شده در دسته فرهنگی - اخلاقی

 

۲۹- نیمه‌ی پر لیوان 1

۱۰ دی

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید خیلی شنیده باشین که میگن: به نیمه‌ی پر لیوان نگاه کن.

همه‌ی ما وقتی یه مدتی از عمرمون میگذره، کوله‌باری از بدی‌ها و خوبی‌ها، راستی‌ها و کژی‌ها، موفقیت‌ها و شکست‌ها بر دوش داریم و در جاده‌ی زندگی حرکت می‌کنیم.

◊ اگر به نیمه‌ی پر لیوان (موفقیت‌های گذشته) نگاه کنیم دو اثر دارد:

1- با دیدن آنها، انگیزه‌ی قوی‌تری به دست می‌آوریم.

2- ممکن است دچار خودبزرگ‌بینی، غرور، تکبّر، و اعتماد به نفس بیش از اندازه شویم.

◊ اگر به نیمه‌ی خالی لیوان (شکست‌های گذشته) نگاه کنیم هم دو اثر دارد:

1- دیدن آنها هشداری است که باعث می‌شود نسبت به تکرار نکردنِ اشتباه، حساس باشیم.

2- در بیشتر اوقات نگاه کردن به نیمه خالی باعث مأیوس شدن و دلسرد شدن نسبت به زندگی است.

خوب چکار کنیم؟!

بهترین حالت این است که با یک چشم به نیمه‌ی پر لیوان نگاه کنیم تا انگیزه کافی برای حرکت را داشته باشیم و با چشم دیگر نیمه‌ی خالی را در نظر داشته باشیم تا هشداری باشد بر از دست ندادن اوقات آینده.

 
۴ دیدگاه

نوشته شده در دسته فرهنگی - اخلاقی

 

۲۷- عادی و عادت ۲

۰۴ دی

بسم الله الرحمن الرحیم

ج- عادی و عادت از نگاه ارزشی:

به طور کلی عادات به دو دسته‌ی عادات مثبت و منفی یا عادات خوب و بد تقسیم میشوند. (خوب و بد را نظامهای ارزشی تعیین میکنند)

به دست آوردن عادات خوب ارزش به حساب میاید و نسبت به آن در نظام ارزشی دینی ترغیب شده است که نمونه هایی را با هم میبینیم:

«عادت کردن»

1- «عَوِّد نفسَك حُسنَ النيّة و جميلَ المقصد تدرك في مباغيك النجاح» (غررالحكم، ص 92، ح 1602)

سعی کن به حسن نیت و انتخاب اهداف نیکو خو کنی، تا در اهداف و آرزوهایت کامروا شوی.

خواندن ادامه این مطلب »

 
۱ دیدگاه

نوشته شده در دسته فرهنگی - اخلاقی

 

۲۶- عادی و عادت ۱

۰۱ دی

بسم الله الرحمن الرحیم

الف- تعریف و رابطه‌ی عادت کردن و عادی شدن:

عادت کردن یعنی خو گرفتن که در اثر تکرار یک رفتار حاصل می‌شود.

عادی شدن یعنی روزمره‌گی که در اثر کمرنگ شدن انگیزه حاصل می‌شود.

عادی شدن خاص‌تر از عادت کردن است.

یعنی بعضی از عادتها برای انسان عادی می‌شوند و برخی از آنها عادی نمی‌شوند.

ب- تفاوت‌ها:

1- هدف داشتن

2- احساس فایده‌ی دستیابی به هدف

3- رشد در اثر رسیدن به هدف

4- علاقه به تکرار عمل

خواندن ادامه این مطلب »

 
۴ دیدگاه

نوشته شده در دسته فرهنگی - اخلاقی

 

۱۹- حجاب و آزادی

۱۰ آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا باید حجاب داشته باشیم؟

چرا مردا لازم نیست حجاب داشته باشن؟

اصلاً به شما چه ربطی داره؟! من دوست دارم هر طور که می‌خوام زندگی کنم! شما آزادی من رو نقض می‌کنید!

اینها سؤالاتی است که بسیار این طرف و اون طرف شنیده میشه.

خوب اینجا سعی می‌کنیم این مسأله رو از راه «آزادی» تحلیل کنیم (ر.ک. به: مطلب 17: آزادی 1):

1- حجاب هم برای مردها لازم است و هم خانمها؛ البته نوع آن فرق میکند.

2- حجاب دقیقاً به خاطر لزوم حفظ آزادی انسانها لازم است! و اصلاً نمیخواهیم به خاطر حکم دین، آنرا لازم بدانیم!

توضیح:

از آنجا که موقعیت روحی هر کس (که زندگی او را جهت میدهد) برآیندی از گرایش‌ها و علائق و احساسات اوست؛ بنابراین:

اگر خانم‌ها طوری در جامعه ظاهر بشوند که باعث تحریک بصری مردها بشوند، موقعیت روحی آن مرد تغییر می‌کند و روحش مشغول به این موضوع میشود و دیگر برای انجام کارهای دیگر باید هزینه‌ی بیشتری صرف کند تا بتواند آن کار را انجام دهد، چون ذهنش به این موضوع مشغول شده است.

مثلا میخواست درس بخواند و پس از اینکه با آن خانم برخورد کرد، برای اینکه بخواهد خودش را روی درس خواندن متمرکز کند، باید هزینه‌ی بیشتری کند؛ یعنی نیروی بیشتری برای کنترل فکر و ذهنش به کار ببندد و این حالت دقیقاً از بین بردن آزادی آن مرد به حساب می‌آید!

برای واضح شدن مطلب به این مطلب دقت کنید:

کسی که فکرش مشغول به مسائل جنسی نیست خیلی راحت‌تر میتواند به کارهای دیگر بپردازد و اما اگر فکرش مشغول به این مسائل شد، برای اینکه کار دیگری (مثل درس خواندن) انجام دهد باید فشار بیشتری را به خودش وارد کند تا بتواند نیروهای درونی خودش را کنترل کند.

همچنین اگر مردها طوری در جامعه رفتار کنند که باعث تحریک خانمها بشوند، موقعیت روحی آن خانم تغییر می‌کند و روحش مشغول می‌شود و مشکلی که گفته شد در اینجا هم پیش میاید.

پس اگر انسان طوری رفتار کند که دیگران از نظر جنسی تحریک بشوند، آزادی آنها را سلب کرده است و به عبارت دیگر آن‌ها را اسیر این میل و شهوت کرده است.

پ ن 1: ممکن است گفته شود که با این استدلال در این حد اثبات میشود که کسی نباید بدون حجاب کامل در جامعه ظاهر شود تا آزادی دیگران سلب نشود؛ اما چه اشکالی دارد که مراکزی (مانند دیسکوها) برای برقراری ارتباط وجود داشته باشد؟

پاسخ: فرقی نمیکند که از طرف جنس مخالف، محرّک وارد شود یا مرتب از مقابل مراکزی رد بشوید که شما را به این امر دعوت می‌کنند. در هر دو حال میتوان گفت که آزادی فکری و روحی انسان از بین خواهد رفت.

پ ن 2: برای اینکه فکر نکنید که این برداشت از آزادی به خاطر علاقه‌ای است که به اسلام داریم به جریان زیر توجه کنید:

یکی از استادهای ما تعریف می‌کردند که دوست ایشان که در اوتاوای کانادا زندگی می‌کرده این جریان را تعریف کرده است:

«شرکت فیلم‌های P.o.r.n.o که صنعت س.ک.س را رواج می‌دهند آمدند در اوتاوا که تلویزیون کابلی راه بیاندازند و فیلم‌های خود را به فروش برسانند.

مردم اوتاوا تظاهرات کردند (و این تظاهرات به اندازه‌ای بود که شهرداری اوتاوا عکس العمل نشان داد).

کار به دادگاه کشید.

استدلال مردم این بود: با راه افتادن تلویزیون کابلی این شرکت، امنیت فکری و روحی فرزندان ما از بین میرود و زمینه برای به فساد کشیده شدن آنها فراهم میشود.»

معلوم است که آنها دیگر به خاطر علاقه به اسلام این حرف را نزده‌اند، و این مسائل واقعاً آزادی دیگران را سلب میکند.

 
۱ دیدگاه

نوشته شده در دسته فرهنگی - اخلاقی

 

۱۶- اکستازی (Extasy)

۰۱ آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

– بابایی قرص اکس چیه؟ چرا بعضیا میخورن؟

+ ببین عزیزم!

بعضیا مثل ما راههایی برای تفریح دارن و با اونها خوشی می‌کنن.

مثلا میتونن برن پارک آبی، یا ترن هوایی، یا جت اسکی، یا خیلی چیزهای دیگه …

ولی بعضیا نمی‌تونن از این چیزها استفاده کنن و تفریح ندارن برای همین هم میرن از این قرص‌ها می‌خورن تا توی خیالاتشون احساس کنن که دارن تفریح می‌کنن.

ولی ما که اینجور خوشی‌ها رو داریم دیگه لازم نیست از اون قرص‌ها بخوریم!

این مکالمه بین یک پدر و پسر تو فامیل ما رخ داد.

گذشته از اینکه آیا ریشه‌ی استفاده از قرص اکس، به نداشتن تفریح! [1] اون هم تنها اینجور تفریح‌ها![2] بر میگرده یا نه؟ می‌خوام از یک زاویه‌ی متفاوت به این گفتگو نگاه کنم.

وقتی کودکی به دنبال کاوشگری از فضایی مبهم بر میاد، دو نوع برخورد میشه با اون کرد:

یکی اینکه اون رو از فرو رفتن در این فضای مه آلوده منع کنیم: که در اینصورت تنها کنجکاوی او بیشتر میشه و احتمال آلوده شدن به خطرات اون مسیر برای او بیشتر میشه.

و راه دیگر اینکه نیاز او به کنجکاوی رو از بین ببریم تا اصلا احساس نکنه که باید در اون راه وارد بشه.

برخورد این پدر از نوع دوم بود و با جوابی که داد، فرزندش رو از به خطر افتادن حفظ کرد. حالا اگر دوستاش هم بیان و بگن که قرص اکس چنین است و چنان، خواهد گفت که اینها مال کسایی است که تفریح ندارن و من راه‌های زیادی برای تفریح دارم.

پ ن 1: بله، نداشتن خوشی ریشه‌ی اعتیاد است؛ اما نه خوشی ظاهری! بلکه اگر دل انسان دارای آرامش و خوشی نباشد زمینه‌ی انحراف در او فراهم می‌شود؛ و آرامش درونی هم تنها با تفریح‌های اینگونه به دست نمی‌آید. (این سخن بگذار تا وقت دگر)

پ ن 2: البته شاید منظور اون پدر هم این نبوده که فقط به خاطر نداشتن اینجور تفریح‌ها میرن اکس می‌خورن؛ و این مثالها رو در حد فهم کودکش زده.

 
بدون دیدگاه

نوشته شده در دسته فرهنگی - اخلاقی

 

۱۲- عقائد دیگران

۰۹ آبان

بسم الله الرحمن الرحیم

«احترام به عقائد دیگران»

دیشب رفته بودیم یه جا مهمونی.

بین مادر میزبان و خود میزبان حرف در گرفت و من هم از این اتاق صداشون رو میشنیدم

مادرش میگفت: تو به زحمتش چیکار داری؟ این کارها کارهای زنونه هست! ما خودمون این کار رو انجام میدیم.

پسر میگفت: نه خیر نمیشه! چطور وقتی ما میایم خونه‌ی شما باید بر اساس عقائد شما عمل بشه؟ اینجا هم باید بر اساس عقائد من عمل بشه! اینجا خونه‌ی منه و باید بر اساس برنامه‌ای که من تو زندگیم دارم پیش بریم.

آهان یادم رفت بگم که اصلاً بحث سر چی بود!!!

بحث سر این بود که مادر این بنده خدا میگفت سفره‌ی شام رو برای خانم‌ها و آقایون جدا پهن کنیم که خانومها راحتتر باشن؛ ولی این آقا پسره میگفت من این حرفها رو قبول ندارم و باید همه سر یک سفره بشینن.

راستش وقتی فکر کردم اولش گفتم خوب حق با پسره هست دیگه! چون هر کسی هر جا که میره باید بر اساس قوانین خونه‌ی میزبان عمل کنه.

اما بعدش که بیشتر فکر کردم به نظرم رسید یه بحث دیگه‌ای هم اینجا هست. و اون بحث اینه:

درسته که ما در انتخاب عقیده آزادیم و میتونیم هر برنامه‌ای رو که بخوایم برای زندگیمون انتخاب کنیم اما مهمتر از اون اینه که این آزادی عقیده در صورتی به وجود میاد که به عقائد هم احترام بذاریم.

منظورم این نیست که از عقائد خودمون دست برداریم و عقائد دیگری رو قبول کنیم ها! بلکه هر کسی رو با عقائد خودش تحمل کنیم و کاری نکنیم که به خاطر داشتن اون عقیده شکسته بشه.

تو این فکرها بودم که یه خاطره‌ای تو ذهنم جرقه زد …

سالها پیش وقتی کوچیک بودم، دائی مادرم که آمریکا زندگی میکنه اومده بود ایران خونه‌ی ما. بعد خیلی اصرار داشت که با مادرم عکس یادگاری بگیرن ولی مادر من قبول نمیکرد.

از اون اصرار و از مادر من انکار …

تا اینکه مادرم گفت آخه دائی جون من به خاطر مسائل دینی و اینکه ممکنه عکسم به دست نامحرم بیفته عکس نمیگیرم.

تا مادرم این حرف رو زد بلافاصله دائیم گفت: خوب چرا از اول نگفتی که به خاطر مسائل عقیدتی عکس نمیندازی تا من اصرارت نکنم؟!

برام جالب بود که حاضر بود به خاطر احترام به عقیده‌ی دیگران به راحتی از کنار یک کاری که دوست داشت انجام بده بگذره.

 
بدون دیدگاه

نوشته شده در دسته فرهنگی - اخلاقی