RSS
 

Posts Tagged ‘روزه’

۱۸- آزادی ۲

۰۷ آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

سؤال: اینکه در مطلب قبلی (مطلب 17: آزادی 1) گفتید «مرز محدودیت تنها تا جایی است که به آزادی دیگران لطمه وارد نشود و در آن محدوده، هر کس از آزادی بهره‌مند خواهد بود» حرف درستی نیست!

چون ما میبینیم که اسلام، در بسیاری از موارد آزادی ما را نقض کرده است!

چون ما را مجبور کرده است به انجام برخی کارها (واجب) مثل نماز خواندن، روزه گرفتن، حج رفتن، …

و ما را بازداشته است از انجام برخی دیگر از کارها (حرام) مثل قسم دروغ خوردن، شرک به خداوند، یأس از رحمت خداوند، …

در حالی که انجام ندادن اینطور واجب‌ها و حرام‌ها (حق الله) لطمه‌ای به آزادی دیگران وارد نمیکند!

پاسخ: آنچه در دین به عنوان واجب و حرام مطرح شده است بر دو دسته است:

1. کارهایی که حق دیگر مردم بر انسان است، که باید آنها را مراعات کند.

2. کارهایی که حق خداوند بر بندگان است، که باید آنها را مراعات کند.

اما دسته اول دقیقاً به خاطر این بر انسان لازم شده است که به آزادی دیگران لطمه ای وارد نشود.

و اما الزام دسته دوم هم به طوری نیست که آزادی ما را سلب کند! چون اصلاً مجبور به انجام آن نیستیم!!!!!!!!!!

تعجب نکنید! مجبور نیستیم!

میدانید چرا؟ چون شما آنرا با اختیار خودتان برگزیده‌اید و می‌توانید اصلاً آنرا انتخاب نکنید! و محدودیت‌هایی که انسان با اختیار خودش و به خاطر اهدافی که دارد برای خودش ایجاد میکند، تعارضی با آزادی او ندارند.[1]

برای توضیح بیشتر مطلب 7: پاسخ ‹گفتم گفت› 2 را بخوانید.

پ ن 1: بر اساس قاعده‌ی: «الإضطرار بالاختیار لاینافی الإختیار».

 
بدون دیدگاه

نوشته شده در دسته نگرشی - اعتقادی

 

۷- پاسخ ‹گفتم گفت› ۲

۱۴ مهر

بسم الله الرحمن الرحیم

«پاسخ گفتم گفت قسمت 2»

گفتم: خوب اگه داره لطف می‌کنه و به قول شما مهربونی می‌کنه دیگه چرا اجرتش رو می‌خواد و ما رو زجر میده؟ این همه دستورات دینی فرستاده که نماز بخونید و روزه بگیرید و نمیدونم چی و چی …

گفت: اصلاً دستورات دینی رو اشتباه فهمیدی!!! واجب و حرام، اجبار نیست! بلکه نشان دادن راه است.

راستش قدری جا خوردم ولی توضیحی که داد خیلی برام جالب بود و تقریباً هر چی قبلاً تو کتابها خونده بودم و شنیده بودم و قبول نداشتم رو شست و گذاشت کنار و به جاش یه مطلب تازه آورد.

گفت: اگر تو سوار ماشین بری توی جاده و برسی سر یک دوراهی بعد از یک نفر سؤال کنی آقا مشهد از کدوم طرف بریم؟ بگه باید از سمت راست بری. تو از ماشین پیاده نمیشی و باهاش دعوا کنی که چرا از لفظ باید استفاده کردی مگه تو کی هستی که به من امر و نهی کنی؟ چون اگه همچین کاری کنی میگه خوب بیا از سمت چپ برو به من چه اصلاً! تو خواستی مشهد بری من هم راه رو نشون دادم! بله اگر مشهد بخوای بری حتماً باید از سمت راست بری و سمت چپ به مشهد نمیرسه.

می‌گفت: خدا هم مثل کسی که داره از بالا به ما نگاه میکنه و مسیرها رو به طور کامل می‌بینه، باز هم به ما لطف کرده و گفته من دارم انتهای این دو جاده رو می بینم؛ این طرف به خوشبختی ابدی می‌رسه و این طرف به بدبختی ابدی! حالا انتخاب با خودته. هر کدوم از راه‌ها رو که انتخاب کنیم باز بهمون میگه خوب این راهی که انتخاب کردی برای اینکه بتونی به آخر برسونی باید این کارها رو انجام بدی و این کارها رو هم انجام ندی. این باید گفتن، مثل همون باید گفتن اون راهنما سر دو راهی مشهد می‌مونه.

خلاصه اگر بخوای به خوشبختی ابدی برسی خدا گفته راهش رو من دارم، میام و بهت لطف میکنم و تقلّب میرسونم! اینطوری حرکت کن. اگر هم می‌خوای جهنم بری باز هم راهش رو بهت نشون می‌دهم از این طرف و اینطوری راه برو.

پس باز هم خدا داره لطف و مهربونی خودش رو به ما نشون میده و اتفاقاً در مقابل هم هیچوقت هیچ چیزی از ما نخواسته و همینه که باعث میشه ما هم به خدا عشق بورزیم. کسی که بی‌منّت در حق ما خوبی میکنه و در مقابل هم هیچ چیزی نمیخواد.

اووووووووووووووووه!!! سرم سوت کشید!

ولی برای من که جالب بود، شما رو نمیدونم.

 
بدون دیدگاه

نوشته شده در دسته نگرشی - اعتقادی