بسم الله الرحمن الرحیم
«پاسخ گفتم گفت قسمت 2»
گفتم: خوب اگه داره لطف میکنه و به قول شما مهربونی میکنه دیگه چرا اجرتش رو میخواد و ما رو زجر میده؟ این همه دستورات دینی فرستاده که نماز بخونید و روزه بگیرید و نمیدونم چی و چی …
گفت: اصلاً دستورات دینی رو اشتباه فهمیدی!!! واجب و حرام، اجبار نیست! بلکه نشان دادن راه است.
راستش قدری جا خوردم ولی توضیحی که داد خیلی برام جالب بود و تقریباً هر چی قبلاً تو کتابها خونده بودم و شنیده بودم و قبول نداشتم رو شست و گذاشت کنار و به جاش یه مطلب تازه آورد.
گفت: اگر تو سوار ماشین بری توی جاده و برسی سر یک دوراهی بعد از یک نفر سؤال کنی آقا مشهد از کدوم طرف بریم؟ بگه باید از سمت راست بری. تو از ماشین پیاده نمیشی و باهاش دعوا کنی که چرا از لفظ باید استفاده کردی مگه تو کی هستی که به من امر و نهی کنی؟ چون اگه همچین کاری کنی میگه خوب بیا از سمت چپ برو به من چه اصلاً! تو خواستی مشهد بری من هم راه رو نشون دادم! بله اگر مشهد بخوای بری حتماً باید از سمت راست بری و سمت چپ به مشهد نمیرسه.
میگفت: خدا هم مثل کسی که داره از بالا به ما نگاه میکنه و مسیرها رو به طور کامل میبینه، باز هم به ما لطف کرده و گفته من دارم انتهای این دو جاده رو می بینم؛ این طرف به خوشبختی ابدی میرسه و این طرف به بدبختی ابدی! حالا انتخاب با خودته. هر کدوم از راهها رو که انتخاب کنیم باز بهمون میگه خوب این راهی که انتخاب کردی برای اینکه بتونی به آخر برسونی باید این کارها رو انجام بدی و این کارها رو هم انجام ندی. این باید گفتن، مثل همون باید گفتن اون راهنما سر دو راهی مشهد میمونه.
خلاصه اگر بخوای به خوشبختی ابدی برسی خدا گفته راهش رو من دارم، میام و بهت لطف میکنم و تقلّب میرسونم! اینطوری حرکت کن. اگر هم میخوای جهنم بری باز هم راهش رو بهت نشون میدهم از این طرف و اینطوری راه برو.
پس باز هم خدا داره لطف و مهربونی خودش رو به ما نشون میده و اتفاقاً در مقابل هم هیچوقت هیچ چیزی از ما نخواسته و همینه که باعث میشه ما هم به خدا عشق بورزیم. کسی که بیمنّت در حق ما خوبی میکنه و در مقابل هم هیچ چیزی نمیخواد.
اووووووووووووووووه!!! سرم سوت کشید!
ولی برای من که جالب بود، شما رو نمیدونم.