بسم الله الرحمن الرحیم
چرا باید حجاب داشته باشیم؟
چرا مردا لازم نیست حجاب داشته باشن؟
اصلاً به شما چه ربطی داره؟! من دوست دارم هر طور که میخوام زندگی کنم! شما آزادی من رو نقض میکنید!
اینها سؤالاتی است که بسیار این طرف و اون طرف شنیده میشه.
خوب اینجا سعی میکنیم این مسأله رو از راه «آزادی» تحلیل کنیم (ر.ک. به: مطلب 17: آزادی 1):
1- حجاب هم برای مردها لازم است و هم خانمها؛ البته نوع آن فرق میکند.
2- حجاب دقیقاً به خاطر لزوم حفظ آزادی انسانها لازم است! و اصلاً نمیخواهیم به خاطر حکم دین، آنرا لازم بدانیم!
توضیح:
از آنجا که موقعیت روحی هر کس (که زندگی او را جهت میدهد) برآیندی از گرایشها و علائق و احساسات اوست؛ بنابراین:
اگر خانمها طوری در جامعه ظاهر بشوند که باعث تحریک بصری مردها بشوند، موقعیت روحی آن مرد تغییر میکند و روحش مشغول به این موضوع میشود و دیگر برای انجام کارهای دیگر باید هزینهی بیشتری صرف کند تا بتواند آن کار را انجام دهد، چون ذهنش به این موضوع مشغول شده است.
مثلا میخواست درس بخواند و پس از اینکه با آن خانم برخورد کرد، برای اینکه بخواهد خودش را روی درس خواندن متمرکز کند، باید هزینهی بیشتری کند؛ یعنی نیروی بیشتری برای کنترل فکر و ذهنش به کار ببندد و این حالت دقیقاً از بین بردن آزادی آن مرد به حساب میآید!
برای واضح شدن مطلب به این مطلب دقت کنید:
کسی که فکرش مشغول به مسائل جنسی نیست خیلی راحتتر میتواند به کارهای دیگر بپردازد و اما اگر فکرش مشغول به این مسائل شد، برای اینکه کار دیگری (مثل درس خواندن) انجام دهد باید فشار بیشتری را به خودش وارد کند تا بتواند نیروهای درونی خودش را کنترل کند.
همچنین اگر مردها طوری در جامعه رفتار کنند که باعث تحریک خانمها بشوند، موقعیت روحی آن خانم تغییر میکند و روحش مشغول میشود و مشکلی که گفته شد در اینجا هم پیش میاید.
پس اگر انسان طوری رفتار کند که دیگران از نظر جنسی تحریک بشوند، آزادی آنها را سلب کرده است و به عبارت دیگر آنها را اسیر این میل و شهوت کرده است.
پ ن 1: ممکن است گفته شود که با این استدلال در این حد اثبات میشود که کسی نباید بدون حجاب کامل در جامعه ظاهر شود تا آزادی دیگران سلب نشود؛ اما چه اشکالی دارد که مراکزی (مانند دیسکوها) برای برقراری ارتباط وجود داشته باشد؟
پاسخ: فرقی نمیکند که از طرف جنس مخالف، محرّک وارد شود یا مرتب از مقابل مراکزی رد بشوید که شما را به این امر دعوت میکنند. در هر دو حال میتوان گفت که آزادی فکری و روحی انسان از بین خواهد رفت.
پ ن 2: برای اینکه فکر نکنید که این برداشت از آزادی به خاطر علاقهای است که به اسلام داریم به جریان زیر توجه کنید:
یکی از استادهای ما تعریف میکردند که دوست ایشان که در اوتاوای کانادا زندگی میکرده این جریان را تعریف کرده است:
«شرکت فیلمهای P.o.r.n.o که صنعت س.ک.س را رواج میدهند آمدند در اوتاوا که تلویزیون کابلی راه بیاندازند و فیلمهای خود را به فروش برسانند.
مردم اوتاوا تظاهرات کردند (و این تظاهرات به اندازهای بود که شهرداری اوتاوا عکس العمل نشان داد).
کار به دادگاه کشید.
استدلال مردم این بود: با راه افتادن تلویزیون کابلی این شرکت، امنیت فکری و روحی فرزندان ما از بین میرود و زمینه برای به فساد کشیده شدن آنها فراهم میشود.»
معلوم است که آنها دیگر به خاطر علاقه به اسلام این حرف را نزدهاند، و این مسائل واقعاً آزادی دیگران را سلب میکند.