بسم الله الرحمن الرحیم
«همه چیز را همگان دانند»
بسیاری از اختلافات از اونجا شروع میشن که من و شما حرفهای خودمون رو صد در صد درست میدونیم و اصلاً احتمال نمیدیم که شاید ما اشتباه فهمیده باشیم.
بعضی وقتها به مسألههایی برمیخوریم که خیلی روان و راحت حل میشن و ما هم سفت و محکم میتونیم بگیم که فلان چیز اینطوری هست یا نیست؛ مثل همون داستان معروف «ماست سفید است»!
ولی همیشه قضیه به این راحتیها نیست؛ مسائل پیچیدهای که در این عالم هست همچون پریوَشی است که به زودی نقاب از رخ بر نمیگیرد.
به هر طرف که نگاه کنین میتونین از اینجور مسائل رو ببینین. شما تا حالا با این دست مشکلات و پیچیدگیها روبرو شدین؟
اگر روبرو بشین کدوم روحیه رو بیشتر میپسندین؟
– روحیهی قضاوت قاطع و سریع و بدون جستجوی کافی؟
– یا روحیهی تأمل و کَند و کاو همراه با صبر وحوصله؟
در این وبلاگ سعی میکنیم به رویکرد دوم پایبند باشیم؛ میدونین چرا؟
حکایت: «که بروزگارِ خسرو اندر وقتِ وزارتِ بُزَرْجُمِهْر رسولی آمد از روم. خسرو بنشست چنانکه رسمِ ملوکِ عجم بُوَد و رسول را بار داد. ویرا با رسول بارنامَه[1] همی بایست کند ببزرجمهر، یعنی که مرا چنین وزیریست. پیشِ رسول با وزیر گفت: ای فلان همه چیز در عالم تو دانی؟ بزرجمهر گفت: نه ای خدایگان. خسرو از آن طیره شد و از رسول خجل گشت. پرسید که: همه چیز پس که داند؟ بزرجمهر گفت: همه چیز همگان دانند و همگان هنوز از مادر نه زادهاند.»[2]
پس ما با رویکرد دوم جلو میریم و برای همین هم مطالبی که اینجا مطرح میکنیم پروندههایی خواهند بود که قراره پیش وجدان شما بسته بشن نه با قضاوت ما.
این پرونده ها باز می مونن، تا شما با وجدانتون در مورد اونها قضاوت کنین.
به علاوه اینکه این پرونده ها باز میمونن، تا شما در گردآوری شواهد و مدارک به ما کمک کنین.
البته منظورمون پروندهی مطالب فکریهها! نه پروندههای جنایی و دعواهای حقوقی! تازه اگر از اون نوع هم داشته باشیم بازم از زاویهی فکر و اندیشه بهش نگاه خواهیم کرد.
این پرونده باز است …
پ.ن.1: بارنامَه تفاخر را گویند. یعنی میخواست با بزرجمهر به رسول روم تفاخر کند.
پ.ن.2: قابوسنامه، باب ششم: «در فزونیِ گهر از فزونیِ خرد و هنر»