RSS
 

Posts Tagged ‘God’

37- غدیر فانتزی

۲۳ آبان

بسم الله الرحمن الرحیم

مدتی قبل با یک سری از بچه‌ها می‌خواستیم بریم اردوی جهادی. شاید حدود 100 نفر بودیم با زن و بچه و چند تا اتوبوس.

اتوبوس هم از این قدیمیها بود که نه صندلیش راحت بود، نه کولر داشت، هوا هم که خیلی گرم بود.

حدود پنجاه شصت کیلومتر از شهر خارج شده بودیم که یکی از مسؤولین زنگ زد و گفت: کجایین؟ گفتیم: چطور؟ گفت: بیاین مرکز کارتون دارم!

بچه‌ها همه نگران شدن که چی شده؟ گفتم: بابا ما این همه راه اومدیم؛ توی جاده‌ایم؛ …!

اما گوش اون مسؤول بدهکار نبود و اصرار پشت اصرار که باید همین الآن برگردین اینجا کار خیلی مهمی دارم… .

خلاصه با کلی نگرانی و هزار تا فکر و حرف و حدیث برگشتیم سمت مرکز که دیدیم دم در ایستاده و منتظر ماست.

با عجله از ماشینها پیاده شدیم و گفتیم چی شده؟! چه خبره؟!

با تبسمی که روی لب داشت گفت: می‌خواستم بگم دوستتون دارم!!!

گفتیم: همین؟!!!!!

گفت: آره دیگه!

گفتیم: خوب این رو که قبلاً هم صد بار گفته بودی!

گفت: خوب خواستم ایندفعه به صورت رسمی بگم!!!

خوب دیگه حتماً صحنه‌ی اونجا براتون قابل تصوره! یه عده بچه‌ها که همه خسته‌ی راه بودن و کلی هم نگرانی کشیدن تا این همه راه رو برگردن اینجا، اونوقت آقا فقط می‌خواسته بگه دوستتون دارم!!!

یکی می‌گفت: طرف دیوونه است! یکی می‌گفت: ببریمش تیمارستان! یکی که تحملش کمتر بود و اعصابش خورد شده بود، جلوتر رفت و دست به یقه شد و گفت: خل شدی؟ ما رو مسخره کردی؟! خلاصه بچه‌ها می‌خواستن بریزن و خفه‌اش کنن!

برای هر کی که این جریان رو تعریف کردیم هم تأیید کرد که این کار اشتباه و احمقانه بوده!

نظر شما چیه؟

آره دیگه، اگر حقیقت رو بخواهید هیچ عقل سالمی این رو قبول نمیکنه که توی این گرما و با این همه مشکلات ما رو برگردونه که بهمون بگه دوستون دارم!

راستی … :

به نظر شما آدم عاقل میاد حدود 50 هزار نفر رو از این فاصله برگردونه پیش خودش که بگه من فلانی رو دوست دارم؟

آیا پیغمبر اسلام (صلوات الله علیه) سابقه‌ی دیوانگی داشته که این همه آدم رو (که جلودارهای اونها به منطقه‌ی جُحفه رسیده بودند) به غدیر خم برگردونه که فقط بگه «من علی رو دوست دارم، شما هم دوستش داشته باشین!!!»؟

تازه بعدش هم به مدت 3 روز، 100 هزار نفر رو توی اون صحرای داغ نگه داره که برن یکی یکی با علی (علیه‌السلام) دست بدن و بگن دوستت داریم!!!

به نظر شما میشه حرف اهل سنت رو باور کرد که میگن پیامبر در روز غدیر فقط می‌خواسته بگه علی رو دوست داشته باشین؟؟؟!!!

«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»

یعنی:

«هر کس که من سرپرست و صاحب اختیار او هستم، علی هم سرپرست و صاحب اختیار اوست»

***

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة أمیرالمؤمنین و الأئمة المعصومین علیهم السلام

***

پ ن 1: بر اساس گزارش تاریخ، حدود 100 هزار نفر در سفر حج، پیامبر را همراهی می‌کردند؛ بنابراین با این دستور پیامبر، حدود 50 هزار نفر (که احتمالاً جلوتر بودند) باید مسیر طی شده را باز می‌گشتند.

پ ن 2: مسافتی که همراهان پیامبر جلوتر رفته بودند بر اساس نقل تاریخ دو میل (= 4 کیلومتر) بوده است. اما چون به صورت پیاده و یا با اسب و قاطر و شتر بوده‌اند، مسافتی معادل آن را (بر اساس محاسبه‌ی زیر) در داستان فوق ذکر کردیم.

– هر انسان در حالت پیاده، هر ساعت حدود 5 کیلومتر راه می‌رود.

– مسافتی که همراهان پیامبر جلوتر رفته بودند 4 کیلومتر بوده، بنابراین تقریبا حدود 50 دقیقه جلوتر از پیامبر بودند.

– در زمان حاضر اگر بخواهیم در یک جاده خلوت و با سرعت متوسط 90 کیلومتر بر ساعت حرکت کنیم، در مدت زمان 50 دقیقه مسافتی حدود 75 کیلومتر را طی خواهیم کرد.

 
۵ دیدگاه

نوشته شده در دسته نگرشی - اعتقادی

 

36- خدا و هاوکینگ

۰۶ خرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

برداشت اول:

شخصی وارد سایت روزنامه گاردین می شود…؛ هووم! یک مصاحبه جدید با استفان هاوکینگ، اخترشناس و فیزیک‌دان معروف! هاوکینگ گفته: «باور به اینکه بهشت یا جهان آخرت بعد از مرگ، انتظار ما رو می‌کشند، تنها یک افسانه است برای افرادی که از مرگ می‌ترسند».[1]

هاوکینگ: «علم می‌تواند جهان‌های مختلفی را پیش‌بینی کرده که به صورت خودبخودی و از عدم بوجود آمده باشند. اینکه الآن ما در این جهان هستیم تنها یک حالت تصادفی بوده است».[2]

برداشت دوم:

فلاش بک به سال 2004؛ هفدهمین کنفرانس نسبیت عام و جاذبه؛ دوبلین …

استفان هاوکینگ در کنفرانسی در دوبلین (هفدهمین کنفرانس نسبیت عام و جاذبه)، بعد از 29 سال نظریه خود را پیرامون سیاهچاله‌ها پس می‌گیرد. او در آن کنفرانس گفته بود: «راهی منشعب از درون سیاهچاله‌ها، به سوی یک جهان دیگر –همانطور که من پیش از این فکر می کردم– وجود ندارد. بلکه اطلاعات در جهان ما به طور استواری باقی می‌ماند».[3]

برداشت سوم:

استفان هاوکینگ در مورد موضوعی که بسیار با آن دسته و پنجه نرم کرده بود … گفت اشتباه کردم، و اکنون در مورد موضوعاتی که از دور به آن نگاه می کند، یعنی خدا، آن را غیر ضروری می‌داند و باور به جهان پس از مرگ را افسانه‌‌ای برای کسانیکه از مرگ می‌ترسند می داند! [4]

برداشت چهارم:

آقای هاوکینگ! طبیعت بی‌شعور یا خدای با شعور…، کدامیک؟!

برداشت آخر:

نظر برخی دانشمندان نسبت به سخنان هاوکینگ:

آیة الله جعفر سبحانی فرموده‌اند: (لینک سخنان آیة الله جعفر سبحانی)

اريك پريست استاد ریاضی دانشگاه کمبریج گفته است: (لینک سخنان اریک پریست)

دکتر جفری ریمان استاد فلسفه دانشگاه امریکن گفته است: (لینک سخنان جفری ریمان)

پروفسور استیفن بار گفته است: (لینک سخنان استیفن بار)

همچنین جان لنوکس گفته است: به عنوان یک دانشمند مطمئنم هاوکینگ اشتباه کرده. شما نمی توانید عالم را بدون خدا تبیین کنید. (لینک سخنان جان لنوکس)

پ ن 1 و 2: لینک مصاحبه جدید پروفسور استفان هاوکینگ

پ ن 3: لینک سخنان پروفسور استفان هاوکینگ در کنفرانس دوبلین

پ ن 4: در فصل هشتم از کتاب The Grand Design؛ عبارت ایشان این است: « it is not necessary to invoke God to light the blue touch paper and set the universe going»

 
۲۳ دیدگاه

نوشته شده در دسته نگرشی - اعتقادی

 

34- پازل هستی

۱۳ فروردین

بسم الله الرحمن الرحیم

جهاني كه در آن زندگي مي‌كنيم يك پازل است با قطعه‌هايي كه به شمارش ما در نمي‌آيد. بسياري از قسمت‌هاي اين پازل نیز به طور كلي از محدوده‌ی ديد ما خارجند و كلاً فضاي كمي از پازل قابل رؤيت است كه آن هم فقط به مقدار بسيار كمي شناسايي شده است.

یک سؤال:

رابطه‌ی سكه‌ی 500 توماني و لنت ترمز ماشين چيست؟!!

آیا ارتباط دارند؟

شما يك سكه صدقه مي‌دهيد و لنت ترمز ماشين مانع از صدمه ديدن شما مي‌شود!

اين چه ارتباطي است؟! چرا نتوانستیم ارتباط آنها را كشف كنيم؟!

شايد به اين خاطر است كه عناصر ديگري در اين جريانات دخالت دارند كه در قسمت‌هاي تاريك پازل قرار گرفته‌اند.

تنها کسی می‌تواند این روابط را برای ما بیان کند که تمام قسمت‌های این پازل را دیده باشد.

و او نیست جز الله

خیلی از ارتباطاتی که بین رفتارهای مختلف در دین اسلام ترسیم شده است بیانگر این نکته هستند، که قسمتهای تاریک بسیاری در پازل هستی وجود دارد که از دید ما خارج است.

یکی از این موارد، «عوامل کم و زیاد شدن رزق و روزی» است.

مثلاً ممکن است در نگاه اول بگویید:

«انگشتر عقیق به دست کردن» چه ربطی به زیاد شدن روزی دارد؟!!!

یا «باقی ماندن تار عنکبوت در خانه» چه ربطی به کم شدن روزی دارد؟!!!

اما اگر در مطالب بالا دقت کنید پاسخ این سؤال خود را می‌یابید:

نقاط تاریک پازل هستی، پاسخ چراهای شماست!

 

عوامل کم و زیاد شدن رزق و روزی را در مطلب بعد پیگیری کنید …

 
۱۰ دیدگاه

نوشته شده در دسته نگرشی - اعتقادی

 

۱۸- آزادی ۲

۰۷ آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

سؤال: اینکه در مطلب قبلی (مطلب 17: آزادی 1) گفتید «مرز محدودیت تنها تا جایی است که به آزادی دیگران لطمه وارد نشود و در آن محدوده، هر کس از آزادی بهره‌مند خواهد بود» حرف درستی نیست!

چون ما میبینیم که اسلام، در بسیاری از موارد آزادی ما را نقض کرده است!

چون ما را مجبور کرده است به انجام برخی کارها (واجب) مثل نماز خواندن، روزه گرفتن، حج رفتن، …

و ما را بازداشته است از انجام برخی دیگر از کارها (حرام) مثل قسم دروغ خوردن، شرک به خداوند، یأس از رحمت خداوند، …

در حالی که انجام ندادن اینطور واجب‌ها و حرام‌ها (حق الله) لطمه‌ای به آزادی دیگران وارد نمیکند!

پاسخ: آنچه در دین به عنوان واجب و حرام مطرح شده است بر دو دسته است:

1. کارهایی که حق دیگر مردم بر انسان است، که باید آنها را مراعات کند.

2. کارهایی که حق خداوند بر بندگان است، که باید آنها را مراعات کند.

اما دسته اول دقیقاً به خاطر این بر انسان لازم شده است که به آزادی دیگران لطمه ای وارد نشود.

و اما الزام دسته دوم هم به طوری نیست که آزادی ما را سلب کند! چون اصلاً مجبور به انجام آن نیستیم!!!!!!!!!!

تعجب نکنید! مجبور نیستیم!

میدانید چرا؟ چون شما آنرا با اختیار خودتان برگزیده‌اید و می‌توانید اصلاً آنرا انتخاب نکنید! و محدودیت‌هایی که انسان با اختیار خودش و به خاطر اهدافی که دارد برای خودش ایجاد میکند، تعارضی با آزادی او ندارند.[1]

برای توضیح بیشتر مطلب 7: پاسخ ‹گفتم گفت› 2 را بخوانید.

پ ن 1: بر اساس قاعده‌ی: «الإضطرار بالاختیار لاینافی الإختیار».

 
بدون دیدگاه

نوشته شده در دسته نگرشی - اعتقادی

 

۱۷- آزادی ۱

۰۴ آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

ما آزادی نداریم!

همش ما رو محدود می‌کنن!

غربیها دارن حالش رو می‌برن و ما هنوز آزادی شخصی خودمون رو نداریم!

این حرفها رو زیاد می‌شنویم و شاید حرف شما هم باشه!

اما امروز می‌خواهیم از یک زاویه دیگه به آزادی نگاه کنیم. پس با ما همراه باشید …

آنچه به عنوان آزادی در ذهن مردم هست اینه که «اگر شخص بخواهد کاری را انجام دهد، هیچ چیز نباید او را از انجام آن باز دارد و اگر نخواهد کاری را انجام دهد، هیچ چیز نباید او را مجبور به انجام آن کند».

حالا با هم این معنی را که برای آزادی گفتیم، بررسی کنیم:

گفتیم «اگر شخصی بخواهد کاری را انجام دهد، هیچ چیز نباید او را منع کند»

حالا فرض کنید کسی بیاید و در زمین شما بخواهد خانه بسازد؛ آیا شما او را منع نمی‌کنید؟ پس خودتان اولین کسی هستید که آزادی دیگران را نقض کرده‌اید!!!

دیدید؟!!!

آنچه در ابتدا به صورت یک مساله‌ی زیبا و فریبنده خودنمایی می‌کرد، چه درون نازیبایی داشت؟

اما دین اسلام که کاملترین برنامه‌ی زندگی برای بشر است وقتی می‌خواهد آزادی را معنی کند، با دید کلان به مسأله نگاه می‌کند و می‌گوید: «شما اختیار دارید که هر کاری خواستید بکنید یا نکنید به شرطی که آزادی دیگران را نقض نکنید[1]

یعنی اینطور نباشد که آزادی داشتن شما باعث شود که اختیارات دیگران را محدود کنید.

بنابراین:

اگر بخواهیم به همه، آزادی (به معنایی که اول گفتیم) بدهیم و البته به طوری که این آزادی فردی باعث محدود شدن اختیارات دیگران نشود، امری محال است.

و اگر بخواهیم تنها به برخی آزادی (به معنایی که اول گفتیم) بدهیم، ظلم است.

پس چاره‌ای نداریم جز اینکه به همه آزادی محدود بدهیم؛ و مرز این محدودیت تا جایی است که به آزادی دیگران لطمه‌ای وارد نکند؛ که آنجا دیگر آزادی نخواهد بود.

پ ن 1 : این مطلب از حدیث زیر قابل استفاده است: «لاضرر و لاضرار فی الاسلام» (اصول کافی، ج 5، ص 280)

 
بدون دیدگاه

نوشته شده در دسته نگرشی - اعتقادی